به گزارش قدس آنلاین به نقل از مهر، موضوع دخالت نخبگان سیاسی کشورهای عربی در تجارت مساله جدیدی نیست. این مساله به خصوص در مورد دست داشتن خاندان سلطنتی در تجارت های کلان نفتی بیشتر خودنمایی می کند.
بسیاری از کارشناسان مسائل سیاسی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، معتقدند که وجود انحصار تجارت نفتی و غیرنفتی در دستان خاندان سلطنتی باعث ایجاد وابستگی سیاسی و اقتصادی مردم و نخبگان تجاری این کشورها به حکومت شده است. در نتیجه مردم مجبورند برای حفظ منافع اقتصادی و تجاری خود از خاندان سلطنتی حمایت کنند. همین مساله در حقیقت تبدیل به بزرگتین مانع بر سر راه دستیابی به اصلاحات سیاسی در کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس شده است.
در همین راستا، متن کامل گفتگو با «مارک والری»، استاد دانشگاه اگزیتر انگلستان، متخصص در مسائل اقتصاد سیاسی خاورمیانه و مسائل سیاسی نفت، در ادامه آمده است:
*تاثیر درآمدهای نفتی بر رابطه میان خاندان سلطنتی و مردم و همچنین فرآیند اصلاحات در کشورهای حاشیه خلیج فارس چه بوده است؟
صنعت نفت و گاز ملی شده در پادشاهی های حاشیه خلیج فارس منجر به ایجاد یک بخش خصوص جدید شد که به شدت به دولت وابسته بود و این مساله ضربه وحشتناکی به چشم انداز اصلاحات اقتصادی و سیاسی وارد کرده است. در همین راستا تمامی خاندان سلطنتی، در تمامی سطوح طی دو دهه اخیر، خیز گسترده ای به سمت انجام امور اقتصادی و تجاری (به ویژه در صنعت نفت) برداشته اند.
در حالیکه نخبگان تجاری سنتی که به لحاظ اجتماعی – اقتصادی از خاندان سلطنتی مستقل بوده و هستند، در تمام سطوح کاملا به حاشیه رانده شده اند.
*در روند اعتراض به رویه حکومت داری حکام کشورهای عربی، نخبگان تجاری همواره یکی از مخالفین این اعتراضات و یا بعضا جنبش ها بوده اند. دلایل دخالت این نخبگان در امور سیاسی و حمایت آنها از خاندان سلطنتی چیست؟
اولویت نخست نخبگان تجاری تامین امنیت منافع خود است و برای تامین این امنیت ناگزیر به ایفای نقش به عنوان حامی رژیم سیاسی و خاندان سلطنتی هستند. در اصل، دخالت این نخبگان در فضای سیاسی هم ناشی از همین مساله حفظ منافع خود است. این موضوع به ویژه پس از خیزش های عربی در سال ۲۰۱۱ تشدید هم شد.
با توجه به وابستگی این نخبگان سیاسی به منافعی که از سوی حکومت عایدشان می شود و نقش پررنگ دولت در اقتصاد، به خصوص مشغول بودن اعضای خانواده سلطنتی در امور تجاری و مالکیت بخش عمده ای سهام های مختلف توسط آنها به این معناست که تفکیک میان تجارت و نخبگان سیاسی در این کشورها هر روز به شکل فزاینده ای سخت تر می شود.
*با توجه به وضع موجود، آیا امیدی به اصلاحات سیاسی – اقتصادی در کشورهای حاشیه خلیج فارس وجود دارد؟
در بی ثباتی حال حاضر حاکم بر فضای اقتصادی و سیاسی در این کشورها، الگوهای موجود وابستگی بخش تجاری به حکومت تغییر چندانی نخواهد کرد. نخبگان تجاری در چنین شرایطی حاضر به رهبری انجام اصلاحات نیستند.
*با توجه به نفتی بودن اقتصاد کشورهای حاشیه خلیج فارس(دولتهای رانتیر)، آیا ممکن است تنزل بهای قیمت نفت منجر به ضعیف شدن اهرم فشار اقتصادی حکومت های این کشورها در برابر مردم شود؟
در صورتیکه کاهش قیمت نفت به همین وضعیت ادامه یابد، رشد تنش های مربوط به تعریف نوع جدیدی از قرارداد اجتماعی و محتوای اصلاحات اقتصادی در پادشاهی های خلیج فارس، به احتمال زیاد منجر به ناامیدی در میان مردم و در نتیجه شکل گیری درگیری و تنش هایی میان مردم و حکومت در این کشورها خواهد شد.
نظر شما